مردی هست، شوریده و مجنون، زادهی سرزمین رنگها و طعمها که معتقد است میشود مهربانی، دوست داشتن، عشق و حتی خشم و نفرت و جنون را درون غذاها ریخت و به خورد آدمها داد. میشود با این کار، با استفاده از آن ادویههای جادویی، اتفاقها را رقم زد و سرنوشتها را جورِ دیگر نوشت. میشود برای از هم پاشاندن خانوادهای به آنها خورشت نفرت خوراند و یا برای شوراندن مردم علیه هر چیزی به آنها کباب جنون داد.
حتی میشود برای زنده نگاه داشتن عشقی کهنه، معشوق را با دلمهی حسرت و اندوه تغذیه کرد. اگر کمی این هندی مجنون را، این زادهی سرزمین رنگها و طعمها را، بیشتر بشناسیم، خواهیم فهمید که او این نظریه را از افسانههای کهن سرزمینش به عاریت میگیرد تا آدمهای داستانش را وادار کند به انجام کارهایی که خود میخواهد و اگر کمی بیشتر دقت کنیم، متوجه میشویم که رد پای این خوراکیهای جادویی، خوراکیهای آغشته به ادویهی احساسات، خوراکیهای سرنوشتساز را میشود از داستانهای پریان با آن معجونهای عشق و آشهای نفرینشده پیگرفت. از شربت و کلوچهای که آلیس میخورد برای بزرگتر یا کوچکتر شدن و آن سیب نفرین شده که سفید برفی گاز میزند برای غلتیدن در دام نفرت جادوگرِ شیطانی. میشود حتی تاریخ را ورق زد و رسید به شربتهای زهرآگینی که پادشاهی را به کام مرگ میکشند و شاهزادهای را سالها گرفتار یک بیماری... زجر میدهند. غذاها از دیرباز انبان طلسمهای شیطانی بدخواهان و دلخوشیهای کوچک رویاهای شیرین آدمی بودهاند و هستند؛ و مگر آن سیب در دستان حوا نبود که ما را آورد به آوردگاه زندگی؟
مرد دیگری هست که خشونت را، خشم و جنون را زادهی اولین شکار و شکارگر میداند. انسانی نخستین که در پی اتفاقی فراموششده جانِ جانداری دیگر را میگیرد و گوشت تن آن را مزه میکند؛ و این چنین خشونت و خشم مزرهای انسان و حیاتوحش خارج از او را میدرد و در وجودش رخنه میکند. تمامی این داستانها و افسانهها دلیلی هستند بر این ادعا که میشود با شناخت طعم و گونهی غذایی که مردم هر منطقه میخورند به رازهای زندگی و خلقیاتشان و حتی چرایی واکنشهایشان در مواجهه با رخدادهای گوناگون پی برد. مگر نه اینکه غذا به عنوان جسمی خارجی و بخشی از محیط اطراف آدمی، زادهشده و شکلگرفته در طول زمان، بخشی از تاریخ و پیشینهی اقوام را در خود نهان دارد؟
و البته جذابیت طعمها، حس خوب سیر بودن و وسوسهی چشیدن طعمها و مزههای جدید نیز بخش مهمی از دغدغههای مذاقی ما را شکل میدهند. حتی در بیتفاوتترین حالت نیز برای تامین نیروی زیستن به غذا احتیاج داریم و این اولین و مهمترین خواستهی بشر حتماً عنصری مهم است در شناختن او. در مثال سادهاش چند بار با توجه به نوع غذا یا طرز خوردن در مورد اطرافیان خود قضاوت کردهایم؟
سپیده ابطحی در پنج پرده در باب غذای ایرانی سعی میکند نمونههایی از این سفرهی هزاررنگ و هزارطعم ایرانی را برگزیند و تاریخچهای کوتاه از آن ارائه دهد. در لابهلای مشتی تاریخ و تصویر و اسم و حادثه که شکل معمول چنین مستندهاییست. جملات و لحظاتی کوتاه هستند که تلاشی برای رخنه به آن سوی این تاریخها و نامها را مقصود دارند. اما جذابیت سطحی سوژهای چون لذت و طعم غذاها هر بار اجازهی پیشروی بیشتر را نمیدهد و باز دوباره تاریخی دیگر و اسمی دیگر و حادثهای دیگر. این تاریخها و اسمها اگرچه نیمی از اهمیت بررسی موضوعی چنین را شکل میدهند و عناصری غیرقابلانکار هستند. با این حال بهره بردن از آنها تنها برای جذابتر کردن مستند و نه پی گرفتن ریشههای عمیقترشان همان روندیست که مسعود بخشی در تهران انار ندارد بر سر سوژهای دیگر پیش میگیرد. هر چند ابطحی اشتباهات عجیبوغریب بخشی را مرتکب نمیشود و دائماً با آن جملات بریدهبریده و آن میاننوشتهای گاهی خارج از موضوع سویههای تلاشی جدیتر را به نمایش میگذارد اما در نهایت مقصود اصلی همچنان دستنیافتی باقی میماند.
پردهی آبگوشت و چلوکباب انگار تنها به واسطهی منابع بیشتر چنین طولانی و جذابتر هستند و پردهی نیمرو به هر دلیلی که کوتاهتر شده باشد و یا اصلاً به همین اندازه به تصویر درآمده باشد: یک فرصتکشی بینظیر است برای طرح موضوعی جذابتر از تاریخ و اسم؛ و البته که شاید نتوان فیلمساز را مقصر این زمان کم برای این پرده دانست! و پردهی آخر، فستفود که حتماً شایستهی چیزی بیشتر از حرفهای تکراری بود. آن پردهی دیگر، پردهی باقالی قاتوق نیز چنان بیرمق و بیتاریخ است که گویی تیم سازنده چندان علاقهای به خوردن آنچه پیرزن شمالی برایشان تدارک دیده ندارند!
پنج پرده برای غذای ایرانی در نهایت یک روزنهی مهم است برای دقیقتر شدن سوژههای پیرامونیتر و نادیدنیتر... هر چند کمعمق باقی مانده باشد!
پنج پرده در باب غذای ایرانی
طرح، پژوهش و کارگردانی: سپیده ابطحی، تدوین: فرحناز شریفی، تصویر: محمدرضا جهان پناه، صدا: امیر ترکمن، نویسنده گفتار متن: الهه گلپری، صداگذار: مهرشاد ملکوتی، دستیار کارگردان: محمد زمانی، مجری طرح: امیر حسین ثنائی، تهیهکننده اجرایی: مسعود امینی تیرانی، تهیه کننده: محمدرضا شهیدی فرد، ۱۳۸۹، ۶۰ دقیقه.