یک اثر مستند در هر شکلی که ساخته شود، شباهتهایی ساختاری با یک مقاله نوشتاری پژوهشی دارد. شباهتهایی که در مقدمه، بدنه و روش علمی پژوهش، مورد مورد مطالعه و در نهایت نتیجهگیری پیدا میکند. اما بیشک نمیتوان این نکته را از نظر دور داشت که سینما بهمثابه یک امکان بیانی گستردگیهایی را در مجرای ارتباطی خود با بینندهاش ایجاد میکند که بخشی از این گشایش مجرا را از طریق امکانات رمزگانی همچون صدا و تصویر بهدست آورده و بخشی دیگر را نیز از "نحو سینمایی" که به آن وابسته بوده و امکان بیان ارتباط با مخاطبش را فراهم میآورد.
"نحو سینمایی" این امکان را برای سازندهی اثر مهیا میسازد که خشکی موجود در نثر یک پژوهشگر نوشتاری را به بیانی دراماتیک تغییر داده و بتواند مقوله مورد پژوهش را نه تنها مورد واکاوی قرار داده که آن را بسیار جذابتر به بینندهاش عرضه دارد. اتفاقی که در طول تاریخ تولید فیلمهای مستند مورد توجه قرار گرفته و کارگردانهای تیزهوش از این امکان سینما بهرههای فراوان بردهاند.
سینماگران مستند در این راستا به دو دسته تقسیم میشوند. نخست دستهای که سالهاست در این عرصه کار کردهاند و ترفندهای لازم در استفاده از "نحو سینمایی" را میدانند. اما دسته دوم آنهایی هستند که شاید در ابتدای راه بوده و به آزمون و خطا در این عرصه دست زده و میکوشند تا امکانات روایی را در اثر مستند مورد واکاوی قرار دهند.
یکی از فیلمهای دسته دوم که اخیرا به رویت رسید، مستند بازگشت یک ناوشکن ساخته نصیر درویشوند بود. اثری که به ظاهر بدنهای بسیار نحیف دارد، اما کارگردان توانسته از این بدنه نحیف، یک مستند سرشار از اطلاع تولید کند. در دوران دفاع مقدس، یکی از ناوهای قدیمی ایرانی غرق میشود. حال پس از گذشت سالیان دراز، گروهی غواص ماموریت دارند تا یکی از قطعات مهم و فنی این ناو غرق شده را خارج کنند تا در صنعت مکانیک دریایی مورد استفاده قرار گیرد. تلاش غواصان برای زنگارزدایی از ناو و بیرون کشیدن این قطعه تقریبا غول آسا موضوع اصلی این مستند است. اما درویشوند، ماجرا را از جایی دیگر آغاز کرده است. او با استفاده از تصاویر انیمیشن و مونتاژ داستان را از جنگ جهانی و حمله ارتش آلمان به روسیه شروع میکند. این بخش که حکم مقدمه اثر را دارد، دائم اطلاعات خود را محدود کرده و بحث را به ایران میکشاند که به دلیل تبانی دو کشور درگیر در جنگ جهانی چگونه حکم پل پیروزی را یافته و توانسته است در جنگ جهانی به روسیه یاری رساند. مقدمه در ادامه به دریای جنوب میرسد و نخستین ناوهای ایرانی که در ارتش تازه تاسیس دریایی ایران به کار گرفته شده بودند و این مقدمه سریع با معرفی و نحوه شهادت نخستین ملوانان ایرانی ارتش ایران به پایان میرسد.
این مقدمه که ریتم خوبی نیز در بیان دارد، به مدد مونتاژ مناسب درویشوند، نوعی سفر در زمانی و کرونولوژیکال را برای مخاطب در نظر میگیرد و با این نگاه وی را به امروز میرساند. در این مقدمه اطلاعات کلی از دل تاریخ کاویده و بازگویی میشوند. پژوهشگر در برهه مطروحه، به هیچ وجه خود را درگیر جزئیاتی که میتواند ریتم مستند را مخدوش کند، ننموده و بسیار سریع به ۳۰ سال اخیر میرسد. اما در این بخش که به بدنه اصلی پژوهش مربوط میشود، شیوه بیان اطلاعات تغییر میکند. پژوهشگر، بخشی از تاریخ یعنی دوران دفاع مقدس را به حال خود واگذاشته و به زمان حال میآید. در این برهه است که غواصان به درون خلیج فارس میروند تا قطعه مورد نظر را از ناو زنگار گرفته خارج کنند. در این زمان گوینده متن نیز تغییر میکند و درویشوند با تعریف رمزگانی دیگر به مخاطب خود یادآور میشود که جنس اطلاعات این قسمت با بخشهای دیگر تفاوت دارد و به این واسطه میتواند، خط تمایزی را میان بخش مقدمه و بدنه اصلی پژوهش خود مشخص سازد. اطلاعات در این قسمت بسیار فنی و مکانیکی هستند. تکرار تصاویر غواصان زیر آب نیز میتواند تکراری و خسته کننده باشد که پس از مدت کوتاهی چنین میشود و درویشوند، برگ برنده خود را در استراتژی چینش اطلاعات از نو تغییر میدهد. او این بار بر خلاف مقدمه، اطلاعات همزمانی و در زمانی را کنار یکدیگر قرار میدهد. گویی هر اندازه زنگار از بدنه ناو زدوده میشود، اطلاعاتی تازه رخ برمیآورد و اطلاعات تازهای را مشخص میکند. این شیوه اطلاعرسانی سبب میشود تا ریتم اثر دوباره احیا شده و مخاطب با رخوت روبهرو نشود. اطلاعات زمان گذشته و حال در گفتوگویی دیالکتیکی مسیری را مشخص میکنند که در آن ناو تنها در حد یک شیء مکانیکی باقی نمانده و به وسیلهای پراهمیت در دفاع از برههای از خاک ایران تبدیل میشود.
همین شیوه ترکیب اطلاعات سبب میشود کار تفاوتهای خود را با یک اثر پژوهشی نوشتاری مشخص کند. اطلاعرسانی و تحلیل دادههای پژوهشی بهطور معمول و عمومی در یک مقاله آکادمیک خطی است (مگر قصد تطبیق بهمیان آید که در این بحث نیز معمولا از شیوههای طراحی، همچون جدول سود جسته میشود). یعنی نویسنده نمیتواند بهشکلی ناگهانی با یک تصویر اشتباه و یا گفتاری نامتعارف تمرکز مخاطب را از بحث اصلی دورکند، اما "نحو سینمایی" این امکان را به یک مستندساز در جایگاه یک پژوهشگر میدهد تا علاوه بر چینش گشتاری اطلاعات، با همکاری اطلاعات مسیری تازه را در پژوهش خود تدارک ببیند. مسیری که میتواند تحلیل دادهها را برای مخاطب آسانتر کرده و او را از راهی کوتاه به منزل برساند.
مستند بازگشت یک ناوشکن از این منظر اثری قابل توجه است، که به دلیل جنس موضوع ممکن است تاحدی مغفول بماند. پژوهشگر/کارگردان در این مستند کوشیده است علاوه بر اینکه اطلاعات لازم را برای تماشاگر خود بازگو میکند، با تاکید بر "نحو سینمایی" تاثیر این اطلاعات را نیز دوچندان کند. این مستند میتوانست در طیف تعدادی علاقمند به مکانیک ماشینآلات دریایی باقی بماند که کارگردان توانسته این سطح از مخاطبین را افزایش داده و آن را تا مرز علاقمندان به تاریخ معاصر ایران گسترش دهد.
عکس صحنهای از فیلم است.