مستند شگفتانگیز و سورئال جاشوآ اوپن هایمر به بازسازی جنایات دهه ۱۹۶۰ جوخههای مرگ اندونزیایی میپردازد. وقتی ورنر هرتزوگ میگوید این فیلم ترسناکترین و سورئالترین فیلمی است که در دهه اخیر دیده است، میدانید که باید خودتان را آماده تماشای فیلمی کنید که ممکن است باعث وحشت شما شود.
بازی کشتن، مستندی است درباره جوخههای مرگ اندونزیایی در اواسط دهه ۱۹۶۰ که کمونیستهای بسیاری را شکنجه کردند و به کام مرگ فرستادند. جاشوآ اوپن هایمر، کارگردان فیلم، به گانگسترهای پیر پیشنهاد میکند جنایاتی را که مرتکب شدهاند، ماهرانه بازسازی کنند. (لوکیشنهای فیلمبرداری، موسیقی متن، محل تیراندازی، لباس، اعضای مصنوعی). آنها در عین اینکه شوخی میکنند و جلوی دوربین میخندند، نقششان را بسیار بسیار جدی میگیرند.
در مصاحبه با اعضای سابق سازمان شبهنظامی جوانان پانکاسیلا در خلال فیلم، آنها توضیح میدهند که چطور از فیلمهای هالیوودی در چگونگی نوع ظاهرشان و آزار رساندن به دیگران الهام گرفته بودند و این مسئله بیننده را به این فکر وا میدارد که خشونت و وحشیگری زمینهای مشترک در تمامی کسانی داشته که در کشتار دهه ۶۰ اندونزی شرکت داشتهاند. کاریزماتیکترین این گانگسترها، انور کنگو که موهای رنگشده تندی دارد، در واکنش به فیلمهای گرفتهشده کمکم با واقعیت کارهایی که انجام داده است، روبهرو میشود و سعی میکند از طریق رقص، موسیقی، مشروبات الکلی، ماری جوآنا و اکستاسی آنچه را انجام داده است، به فراموشی بسپارد. دیگر افراد هیچ حسی از پشیمانی ندارند. «تو احساس میکنی گرفتار شدهای، چون ذهن تو ضعیف است. این تنها یک عدم تعادل روانی است.»
برخی به اوپن هایمر برای مصاحبه نکردن با افرادی که از این جنایت جان سالم در بردهاند، انتقاد میکنند. اشکالی ندارد. ما میدانیم این کشتار دستهجمعی است. میدانیم که آنها احتمالاً بسیار آزردهخاطر هستند. این مردان به خود صدمه زدند. کارهای بسیار دیگری در کنار آن انجام دادهاند. عجیبترین صحنه در طول یکی از بازسازیها روی میدهد. یکی از همسایگان انور که در شمار یکی از قربانیان بود، درحالی که میخندید، پیشنهاد میکند از یکی از داستانهای او در فیلم استفاده کنند. داستان یک مرد که ناپدری اوست که در ساعت سه بامداد در میان فریادهای همسر و فرزندانش توسط جوخههای مرگ از رختخوابش بیرون کشیده شد. او میخندد. فردای آن روز جسد او را زیر یک بشکه پیدا کردند و سپس مانند یک بز در کنار جاده دفن کردند. در حالی که بسیار ترسیده بودند که نکند آنها هم گرفتار شوند. تاثیر حرفهای این مرد که از خاطراتش میگوید، در چهره گانگسترهایی که به حرفهای او گوش میکنند، شگفتانگیزترین صحنهای است که تا به حال دیدهاید.
اغلب گفته میشود که فیلمهای مستند مستحق بیشترین مخاطب هستند. در مورد این فیلم این یک نیاز است که فیلم دیده شود. نه برای آنچه درباره امروز اندونزی یا گذشته تلخ آن میگوید، بلکه به خاطر یک به یک صحنههای مبهوتکنندهای که نشان میدهد.