صحنههایی از یک طلاق تازهترین فیلم مستند شیرین برقنورد و محمدرضا جهان پناه است که درباره طلاق یک زوج از دوستانشان ساختهاند. ساختن این فیلم برای این زوج مستندساز، سه سال طول کشیده اما آنها از فرایند ساخت فیلم بسیار راضی هستند. شیرین و محمدرضا در این فیلم شکل خاصی از طلاق را نشان میدهند که به گفته مسئولین بسیار زیاد شده است: طلاق توافقی؛ اما همکاریِ زوج فیلم صحنههایی از یک طلاق از توافق بالاتر رفته و به همکاری رسیده است.
چه شد که فیلم را مشترک ساختید؟
محمدرضا: فکر میکنم بیشتر به خاطر موضوعش بود. فیلم اینطوری شروع شد که ما رفته بودیم خانه دوستمان مهمانی و همهچیز خوب و شاد بود؛ که دوستم آمد بغلدستم و گفت که ما از هم جدا شدیم. برای من خیلی عجیب بود و من اینقدر شوک شدم که نتوانستم چیزی بگویم. اول فکر کردم که اصلاً جدا نشدند اما بعدش گفتند که قبل از عید جدا شدند، ولی هیچ نشانهای از تمام شدن رابطهشان وجود نداشت. اولین چیزی که گفتم این بود که اشکالی ندارد ما بیایم از تو فیلم بگیریم؟ باشو گفت که ایرادی ندارد و بگذار که من با مریم حرف بزنم و بعد بگویم. بعدش با شیرین حرف زدیم و تصمیم گرفتیم اولین جلسه فیلمبرداری را برویم. در اولین جلسه فیلمبرداری نمیدانستیم که آیا واقعاً میخواهیم فیلم بسازیم یا اینکه فیلم چطور میشود ایدهای نداشتیم. بههرحال فکر میکردیم باید برویم جلو و باید از نقطهای شروع بشود. بعد در روند کارمان این موضوع که با هم فیلم بسازیم شکل گرفت. بالاخره ما یک زوج بودیم، آنها هم زوج بودند؛ با هم دوست بودیم و سالها بود همدیگر را میشناختیم. پس تصمیم گرفتیم بهعنوان دو تا دوست شروع کنیم به فیلم گرفتن. بعد در روند فیلم یک بخشهایش را شیرین تنها بود با مریم و یکوقتهایی من تنها بودم با باشو. قبلاً هم دونفری با هم کارگردانی کرده بودیم منتها کار کوتاه داستانی و تجربی نه مستند. ولی این موضوع جوری بود که بهتر دیدیم که این کار را دونفری جلو ببریم.
چطور موضوع طلاق برایتان جذاب شد؟
محمدرضا: تو چند سال گذشته تعداد دوستهای نزدیکمان که از هم جدا شدند خیلی زیاد بودند. شش هفت نفر از دوستهایمان از هم جدا شدند؛ اما شکلش و نوع جدا شدن این دو دوستمان و اینکه چرا این کار را کردند برای ما خیلی عجیب بود. چون معمولاً آدمها از هم جدا میشوند و بعد تصمیم میگیرند که طلاق بگیرند. معمولاً آدمها چهار پنج ماه از هم دور میشوند که ببیند میتوانند از هم جدا بشوند یا نه. دلایل باشو و مریم برای این کار هم دلایل احساسی بود و هم دلایل منطقی.
روند تحقیق فیلم چطور بود؟
شیرین: وقتی این اتفاق افتاد من درجایی کار میکردم که سه نفر از همکارهایم طلاق گرفته بودند. من در آنجا در گیرودار طلاق این آدمها بودم و میدیدم آنها چه تلاشی میکنند که این اتفاق با کمترین تنش و دوستانه و در کمال احترام به هم انجام بشود. حداقل در طیف وسیعی از نسلی که دارد طلاق میگیرد این تلاش دیده میشود که پای خانوادهها وسط کشیده نشود؛ این قدرت را در خودشان میبینند که میتوانند حلش کنند، به هم بیشتر احترام میگذارند یا اینکه تلاش میکنند به هم احترام بگذارند. در گیرودار این ماجرا بودم که باشو و مریم از هم جدا شدند. این دو نفر در سالهای اخیر خیلی رابطه خوبی داشتند. آنها در زندگی هشتسالهشان چالش زیاد داشتند اما اینقدر در این رابطه تلاش کرده بودند که توانستند این رابطه را سروسامان بدهند و ما همیشه به هم میگفتیم که چقدر خوب دونفری که با هم در رابطه هستند میتوانند با هم رابطه را درست کنند و آن را مدیریت کنند. بعدازاینکه اولین جلسه فیلمبرداری را داشتیم، خیلی به این فکر کردیم که کار را به چه سمت و سویی ببریم و تحقیقات ما به چه سمتی میتواند باشد. مثلاً گفته بودیم که تمرکزمان را روی طلاق ببریم و سه چهار کیس مختلف را دنبال کنیم و بگوییم که این نسل این ریختی دارد از هم جدا میشود. حتی با یکی دو تا از بچهها حرف زدم که آیا شما حاضر هستید بیاید درباره پروسه و دلایل طلاقتان فیلم بسازیم. بعضیها میگفتند نه و بعضیها میگفتند بله.
محمدرضا: به نظر من نکته مهم این بود که نمیخواستیم فیلممان یک کار تحقیقاتی صرف باشد؛ یعنی فیلمی باشد که پایهاش تحقیقات باشد و آدمهایی که در فیلم میبینیم خیلی کوتاه درباره خودشان حرف بزنند و در ادامه نبینیمشان و نفهمیم چه بلایی سرشان آمده خیلی انتزاعی میشود؛ یعنی تو درباره طلاق حرف میزنی بدون اینکه درباره جوانبش حرف بزنی. اینکه از کجا شروعشده به کجا دارد میرود و حداقل به آدمهای جلوی دوربین نزدیک بشوی و خودت تصمیم بگیری که آیا این کار خوب یا بد است یا اینکه اینها کار درستی کردند یا نکردند؛ یعنی ما تصمیم گرفتیم یک فیلم تحلیلی درباره طلاق نسازیم. خیلی دوست داشتیم که به شخصیتها نزدیک بشویم. یک اتفاقی که در این قشر از جامعه دارد اتفاق میافتد را نمایش میدهیم. آدمهایی هستند که اینطوری فکر میکنند، زندگی میکنند و اگر بخواهند طلاق بگیرند اینطوری طلاق میگیرند. میدانیم که خیلیها اینطوری طلاق نمیگیرند، با هم سر مهریه میجنگند، سر همهچیزهای کوچک و بزرگ با هم دعوا دارند، ما نمیخواستیم وارد این ماجراها بشویم ما تنها میخواستیم بگوییم که این هم یکشکل از طلاق است. بالاخره آدمهایی هم هستند که اینطور دوستانه از هم جدا میشوند.
با توجه به اینکه خیلی به سوژهها نزدیک شدید و در زندگی خصوصیشان حضور داشتید در روند فیلمبرداری دچار مشکل نشدید؟
شیرین: ما خوششانس بودیم که این برخورد با ما نشد؛ گرچه جاهایی بود که ما را حذف کردند. یک نکته مثبت بچهها در این بود که یکجورهایی تکلیفشان در یکسری چیزها با خودشان روشن بود.
محمدرضا: ما نمیخواستیم فیلم ما هیچگونه صحنهای داشته باشد که این آدمها دوست نداشته باشند. یا اینکه ما جایی حضور داشته باشیم که نباید باشیم. این خیلی منطقی است که من در برخی صحنهها نباشم. غیرمنطقی است که من در لحظهای که آنها در حال دعوا هستند حضور داشته باشم و نباید باشم. من بهعنوان مستندساز تلاش میکنم که اتفاقاً از این اتفاقات فاصله بگیرم و اگر به این بچهها نزدیک بشوم در موقعیتی نزدیک باشم که این بچهها آگاهانه و هشیارانه جلوی دوربین من هستند، برای من دارند حرف میزنند و توضیح میدهند. ما درباره خیلی مسائل خصوصی با همصحبت کردیم چون با هم خیلی دوست بودیم؛ درباره چیزهای زیادی حرف زدیم، اما واقعاً دلیلی ندارد که همه اینها در فیلم باشد. فیلم مستند خیلی متفاوت است با داستانی.
در مراحل تدوین هم فیلم را نشانشان داده بودید؟
شیرین: همیشه اولین کسانی بودند که فیلم را میدیدند. ما یک رافکات دو ساعت و نیم زدیم و بهشان نشان دادیم و بعد به یک ورژن هفتاد دقیقه رسیدیم؛ بعد یک ورژن نوددقیقهای درآوردیم. بعدازاین یک سری فیلمهای آرشیوی را به ما دادند که همین باعث شد که سه تا سکانس آرشیوی به فیلم اضافه بشود و ادیت فیلم عوض شد.
محمدرضا: خیلی دوست داشتیم روزی که بچهها از هم جدا میشوند ما هم باشیم، روزی که باشو داشت از آن خانه میرفت، قاعدتاً نباید دلخوری وجود میداشت و با آرامش باید از هم جدا میشدن ولی ظاهراً بههرحال دلخوریهایی وجود داشت و نخواستند کسی باشد در آن لحظه. در نتیجه به ما نگفتند و یک روزی که شیرین میرود خانهشان میبیند که باشو نیست و وسیلههای خانه کم شده که مریم میگوید باشو رفته. ولی بههرحال این حق آنها بود و ما نباید آزار میدادیمشان.
تدوین هم کار خودتان بود؟
شیرین: بله من تدوین کردم. نمیشد فیلم را بدهم دست تدوینگر. چیزی بود که خودمان باید تدوینش میکردیم. نتیجهاش هم این شد که یک سال طول کشید تقریباً.
محمدرضا: یک سری فیلمها پروسهاش اینطوری است. شکل کاری که ما داشتیم نمیشد با هیچ تدوینگری انجام داد. بهجز اینکه بخواهیم یک تدوینگر دیگری را شکنجه کنیم و هی برویم و برگردیم.
نظر خود شما درباره طلاق چیست؟
شیرین: اصولاً به نظر من این اتفاق خوبی است که طلاق دارد به سمت توافقی شدن میرود؛ چون به نظر من خاصیت ازدواج بهعنوان یک مسئله مهم در زندگی خانوادهها هم این طوری تغییر میکند.
محمدرضا: بههرحال جامعه دارد تغییر میکند. جمعیت دارد زیاد میشود. فشار اقتصادی هم هست. تحصیلات بیشتر شده. نیازهای جامعه در حال عوض شدن است و با این نیازها شکل خانواده به شکل بیست سال پیش نخواهد بود. خانواده وجود دارد و از بین نمیرود ولی شکلش عوض میشود. شکل و تعریفش عوض میشود. ما سالهاست که دیگر خانوادههای پرجمعیت نداریم. در یکجاهایی هست و آنهم به این دلیل است که هنوز نیازش را حس نکردهاند؛ اگر برسند به نیازش آنها هم دیگر زیاد بچه نخواهند آورد. یک دلیلش ساختارهای اقتصادی است. زن و مرد هر دو کار میکنند و نمیتوانند بچه زیاد داشته باشند. اتفاقاً به همین دلیل است که گاهی زوجها بعد از بچهدار شدن به طلاق میرسند.
شیرین: برای زندگی نمیشود نسخه پیچید. نمیشود گفت این روند مثبت است. فقط یکچیزی که حس میکنم تلاش یک قشر از یک نسل است که انتظارشان از خودشان در مواجهه با اتفاقات زندگی فرق کرده؛ یعنی طرف با خودش میگوید من که ناقد یکسری چیزها هستم، من که کار میکنم، من که درس خواندهام، خودم در این بحران چطور باید رفتار کنم. این تلاش چیز مثبتی است. هنوز در خیلی از فیلمها تاکید زیادی میشود درباره ازدواج و خواستگاری و اقتدار پدر و اینکه خانواده در جوشوخروش است برای ازدواج و این یکی به آن یکی میگوید «خواستگارو پروندی» و «هنوز دو تا دختر تو خانهداری» و از این حرفها. البته من اصلاً نمیخواهم بگویم که جدا شدن راحت است. فیلم ما هم همین را میخواهد نشان بدهد. اینکه ساده نیست؛ اصلاً ساده نیست. درست است که ما الآن در بالاترین نرخ طلاق در تاریخ زناشویی ایران هستیم؛ این فیلم نشان میدهد که طلاق ساده نیست، پیچیدگیهای خاص خودش را دارد. ولی خوبیاش این است که جوانها خشونت را دوست ندارند، به گفتوگو اعتقاد دارند. به همدیگر احترام میگذارند، از عصبیت به دور هستند. تلاشش را میکنند، حتی اگر موفق نشوند. این باعث تغییر در ازدواج میشود. در فیلمها باید بر این وجه تاکید کرد.
محمدرضا: واقعاً نمیشود تحلیل کلی داد. نه میشود گفت طلاق بد است و نه میشود گفت طلاق خوب است. ولی ما میتوانیم بررسی کنیم، شکلش چطور عوضشده، این تغییر بهتر است یا نه؛ که به نظر من بهتر شده، توافقی شدن به نسبت آن موقع که خانوادهها با هم دعوا سر مهریه میکنند و ... بهتر است. فکر کنید بچههایی که در جریان دعواهای طلاق پدر و مادرشان هستند چه تاثیر منفی بر آنها میگذارد. هرچقدر دوستانهتر بهتر. کسانی که دوستانه از هم جدا میشوند مطمئناً خیلی هم تلاش کردهاند که رابطه خودشان را حفظ کنند و ازدواجشان را نجات بدهند و رسیدهاند به نقطهای که دیدهاند نمیتوانند. این خیلی بهتر است تا وقتیکه دو نفر بهزور پدر و مادر با هم زندگی کنند یا طلاق بگیرند.
شیرین: این تلاش یک تجربه عظیم برای زندگی آدمهاست. از این حیث هم مثبت است. توشه تلاشهای بعدی انسانهم خواهد بود. درنهایت باید به این فکر کرد که مگر چند بار زندگی میکنیم؟ یکبار. در نتیجه باید برای نقشهایی که پذیرفتهایم تلاش کنیم و سادهترین راه را انتخاب نکنیم. سادهترین کار این است که تو مادرت یا پدرت و کلاً خانوادهات را درگیر ماجرا کنی. آنها مسائل من را حل کنند. ولی وقتیکه خودم میایستم و با مسئلهام کنار میآیم و هم آنها را بازی نمیدهم. این برای چالشهای بعدی در زندگی هم فوقالعاده است.
صحنههایی از یک طلاق
تهیهکننده، کارگردان و فیلمبردار: شیرین برقنورد و محمدرضا جهان پناه، تدوین: شیرین برقنورد، صداگذاری و میکس: امیرحسین قاسمی، گرافیست: علی باقری.
+ این گفتوگو ابتدا در سومین شماره ماهنامه شهر کتاب (مهرماه) منتشر شده و با اطلاع مصاحبهکنندگان و مصاحبهشوندگان در رای بُن مستند بازنشر میشود.