مرزهایی که محو می‌شوند
[ گفت‌وگو با حمیدرضا احمدی‌لاری ]

امیر حسین ثنائی

حمیدرضا احمدی‌لاری فارغ‌التحصیل مدرسه عالی سینما و تلویزیون در رشته فیلم‌برداری است. سال‌های ۵۵-۵۴ یک مستند ۱۶ میلی‌متری در مرکز بندرعباس ساخته و سال‌ها به‌عنوان فیلم‌بردار و نور‌پرداز در تلویزیون فعالیت کرده است؛ تخصصی که او را به سمت ترجمه کشاند. «زمانی که وارد کار نور‌پردازی شدم، متوجه شدم حتی یک سطر کتاب هم درباره نور‌پردازی وجود ندارد. وقتی هم از اساتید یا صاحب‌نظران سوال می‌کردم، فکر می‌کردم به دلیل تنگ‌نظری پاسخ نمی‌دهند. اما بعد متوجه شدم خود آن‌ها هم منابعی در دسترس ندارند تا از آن طریق اطلاعات کسب کنند و مبنای تئوری کاری را که انجام می‌دهند نمی‌شناسند. به دلیل نیازی که احساس کردم، با معلومات بسیار کمی که از زبان انگلیسی داشتم، سعی در ترجمه کتابی در مورد نور‌پردازی کردم. بعد‌ها به ترجمه علاقه‌مند شدم و این کار را ادامه دادم. کار ترجمه را از حوزه‌های فنی‌تری که به آن‌ها نزدیک‌تر بودم، آغاز کردم و کم‌کم به سمت حوزه‌های ذهنی‌تر رفتم.»
مستند؛ حواشی واقعیت، قصه‌گویی در فیلم مستند، مستند؛ از فیلم‌نامه تا تدوین، مستند؛ از ایده تا فیلم‌نامه و کارگردانی مستند از جمله کتاب‌هایی هستند که احمدی‌لاری ترجمه و به علاقه‌مندان سینمای مستند معرفی کرده است. کتاب‌هایی کاربردی و آموزشی، با ترجمه‌هایی خواندنی که هر کدامشان با استقبال مخاطبان مواجه شده است.

کتاب‌هایی که در حوزه سینمای مستند ترجمه کرده‌اید، بیشتر آموزشی هستند، چگونه موضوع کتاب‌ها را برای ترجمه انتخاب می‌کنید؟
معمولاً با جوانان ارتباط دارم و از این طریق احساس می‌کنم گاهی حوزه‌ای جای کار دارد یا منبعی فارسی در مورد آن وجود ندارد. من از تکنیک شروع کردم و به محتوا رسیدم و اولین کتابی که کار کردم، کتاب نور‌پردازی بود. چون خودم نور‌پرداز بودم و در این مورد احساس نیاز شخصی می‌کردم و سپس در حوزه‌های دیگری هم که احساس کمبود کردم، وارد شدم. در حوزه مستند بیش از این‌که به سمت تئوری محض بروم، بیشتر به سمت مسائل عملی و کاربردی رفتم. همیشه به این مسئله توجه داشتم که فیلمنامه در سینمای مستند، آن‌چنان جدی قلمداد نمی‌شود. تا این‌جا هم راضی‌ام و بازخورد خوبی گرفتم و به نظرم انتخاب‌های درستی داشتم.
چطور به این نتیجه رسیده بودید که فیلمنامه در سینمای مستند ما جدی گرفته نمی‌شود؟
خیلی ادعایی ندارم که رابطه عمیقی با سینمای مستند داشتم، از گپ و گفت‌های دوستانه‌ای که با مستندسازان داشتیم، این نکته برایم روشن شد. در اولین دوره از کلاس‌هایی که توسط مرکز گسترش برگزار شد و من به‌عنوان مدرس در آن حضور داشتم، نام کلاسی که برای تدریس انتخاب کردم، نیک و بد رسانه دیجیتال بود. منظور از نیک و بد این است که دیجیتال، جهان پهناوری را پیش روی انسان‌ها باز می‌کند، اما در عین حال یک نوع رخوت و سستی ذهنی با خود به همراه دارد. با ورود به این دنیای جدید، کم‌کم تمام کار‌ها را به ابزار‌ها محول می‌کنیم. به نظرم نگاه نازل به فیلمنامه‌ها از جایی می‌آمد که فیلم‌سازان، نمی‌دیدند، نمی‌شنیدند و پیش از شروع به ساخت، سوال‌های چرا و چگونه برای خودشان مطرح نمی‌کردند. البته این موارد بیشتر در جوانان دیده می‌شد که به دل رویداد می‌زدند، خواه چیزی از آن درمی‌آمد، خواه درنمی‌آمد. درنتیجه به این سمت رفتم.
واکنشی از مخاطبانتان هم داشته‌اید؟
کسانی که خوانده‌اند، لطف کرده‌اند و نظرشان را گفته‌اند. معیار دیگری هم برای استقبال از این کتاب‌ها وجود دارد، این‌که به چاپ چندم برسند و در این مورد هم استقبال بد نبوده و نشانه‌های خوبی دریافت کرده‌ام. اما به جز این موارد، استقبال و تبلیغی از سوی هیچ نهاد یا مرکزی مشاهده نکردم.
شاید بخشی از این‌که کتاب‌ها نتوانسته جریان تاثیرگذارتری داشته باشند، به نظام تهیه و تولید سینمای مستند ایران برمی‌گردد که به تحقیق و فیلمنامه آن‌چنان که باید، اهمیت نمی‌دهند.
البته بیشتر منظورم این بود که تلاش بیشتری در حوزه‌های تخصصی‌تر سینمای مستند صورت بگیرد و به‌نحوی بیشتر شناخته شود. واکنش سینماگران جوان در این مورد بد نبوده، اما هیچ‌گونه معرفی یا استقبال از طرف مراکز تخصصی ندیدم. پیشنهاد من این است که نهادهایی مثل مرکز گسترش یا انجمن سینمای جوان، این کتاب را به دست جوانان مناطق دوردست مانند سیستان و بلوچستان برسانند که امکانات ندارند، اما سرشار از انرژی و ایده‌اند، هیچ آموزشی ندیده‌اند و استعداد‌هایشان تلف می‌شود. به نظرم می‌رسد کتاب‌هایی که به‌طور مشخص در حوزه سینمای مستند کار کرده‌ام، کتاب‌هایی کاربردی‌اند و به زبان ساده‌ای نوشته شده‌اند. نهادهایی مثل مرکز گسترش می‌توانند رساندن این کتاب‌ها به مناطق محروم را بخشی از وظایفشان تلقی کنند.
شما بهتر می‌دانید که چقدر در حوزه ادبیات سینمای مستند با محدودیت مواجهیم. در سال‌های اخیر با وجود تغییراتی که در سینمای مستند جهان رخ داده، باز هم حجم کتاب‌های آموزشی مستند آن‌چنان زیاد نیست. فکر می‌کنید چرا اینگونه است؟
در زبان ما این‌گونه است. کتاب‌های بسیار زیادی در زمینه آموزش سینمای مستند به زبان انگلیسی موجود است. در کل دنیا جهشی در سینمای مستند در حال وقوع است و مرز بین گونه‌های سینمایی در حال محو شدن است. در یکی از کلاس‌هایی که داشتم، درسی را تدریس می‌کردم به نام نور‌پردازی در انیمیشن، و وقتی مجبور شدم به دنیای انیمیشن نزدیک شوم، متوجه شدم دنیای انیمیشن امروز قابل تفکیک از سینما نیست و تکنولوژی دیجیتال، تغییرات بسیار عمیقی در این زمینه ایجاد کرده است. زمانی سینمای انیمیشن تلاش می‌کرد از طریق تخیل و طنز به نقطه قوت برسد، اما حالا خط به خط از واقعیت تبعیت کردن، نقطه قوت انیمیشن است. امروزه مرزهای گونه‌های سینمایی مختلف در حال مخلوط شدن است. همین اتفاق باعث شده سینمای مستند هم امکان جهش پیدا کند و به دو شکل در حال تغییر است. یکی این‌که کم‌کم در یک سیستم جهانی جا می‌افتد و مردم دوست دارند بیشتر، از جهان پیرامونشان بفه‌مند و نگاه مردم نسبت به جهانی که در آن زندگی می‌کنند رو به گستردگی است. تمایل به دیدن، شناختن و عمیق شدن در مردم ایجاد شده است. دوم این‌که فرایند فیلم‌سازی ساده‌تر شده و از حیطه یک شغل حرفه‌ای بیرون آمده است. در کتاب چگونگی درک فیلم، جیمز موناکو حدود ۳۵ سال پیش انتظار می‌کشید که فیلم‌ساز‌‌ همان آزادی عملی را داشته باشد که یک شاعر و نویسند با یک قلم و کاغذ دارند. امروزه این اتفاق در شرف وقوع است و به همین دلیل کم‌کم زمینه یک جهش بزرگ در سینمای مستند فراهم می‌شود. هر چقدر که در ایران مهیای این جهش باشیم، شاید بیشتر بتوانیم با این جهش همراه شویم.
به نظرتان در حال حاضر آماده هستیم؟
هنوز نه. معتقدم سازوکار تولید فیلم مستند باید جمع‌وجور شود و به اکیپ‌های یک یا دو نفره منحصر شود. با این روش، لازم نیست که این همه به حمایت تلویزیون یا نهادهای دولتی متکی باشیم. هم نیازمان کمتر می‌شود و هم آزادی عمل بیشتری به ما می‌دهد تا به موضوعمان بیشتر نزدیک شویم و این نزدیکی در کار مستند از اهمیت زیادی برخوردار است. در کتاب قصه‌گویی در فیلم مستند حوزه‌ای معرفی شده بود به نام سینمای مستند خانوادگی. اول که این تی‌تر را دیدم، برای خودم هم عجیب بود، اما بعد متوجه شدم که جهان گسترده‌ای برای غور و تعمق است و در این حوزه، خودتان بخشی از واقعیت‌اید، فیلم‌سازی نیستید که از بیرون به واقعیت وارد شده باشید و بخواهید شکارش کنید.
به نظرم ما از این نظریه‌ها و تجربه‌ها خیلی دوریم و شناخت کافی نسبت به تغییرات سینمای مستند روز جهان نداریم. فیلم‌های مستند روز جهان را نمی‌بینیم و از اتفاقاتی که پیرامونمان می‌افتد، خبر نداریم. شاید به‌دلیل همین بی‌خبری باشد که در بسیاری از زمینه‌ها یا تجربه نداریم، یا در مقابل تک‌وتوک تجربه‌ای هم که داریم گارد داریم و نمی‌پذیریم.
نسل من هنوز فوبیای ابزار دارد و این باعث می‌شود که فکر کنیم حتماً نیاز به یک تصویر شسته‌ورفته داریم. اما واقعیت این است که تکنولوژی چنان به اسرعت پیش می‌رود که باید بیشتر خودمان را به لحاظ ذهنی آماده کنیم. به نظرم نهادهایی که متولی گسترش سینمای مستند هستند، حمایتشان را می‌توانند فرا‌تر از برگزاری جشنواره‌ها، جایزه‌ها و کلاس‌های آموزشی در نظر بگیرند. باید ببینند چه راهی وجود دارد تا این ذهنیت را اصلاح کنیم یا این فوبیا را کمی تعدیل کنیم.
این کمبود در حوزه نشر هم وجود دارد. فکر می‌کنید چرا ناشران ایرانی به ندرت تمایل به انتشار کتاب‌های سینمای مستند در ایران دارند؟
تجربه ترجمه‌هایی که من انجام دادم، به ناشران آن‌ها نشان داد که زمینه مناسبی برای استقبال از این‌گونه کتاب‌ها وجود دارد و خیلی از آن‌ها به چاپ چندم رسید. من نمی‌خواهم ضرورت حوزه‌های نظری را نفی کنم، اما برای مثال کتاب مستند، حواشی واقعیت، که متن سنگین‌تری دارد، در تیراژ ۱۰۰۰ عددی چاپ شد و هنوز به چاپ دوم نرسیده است. ولی کتاب‌هایی که آموزشی و کاربردی‌ترند، با استقبال بهتری مواجه شدند. باتوجه به این مسئله احساس می‌کنم شاید کتاب‌های دیگر کاربردی‌تر بودند و مخاطب نیاز بیشتری به آن‌ها احساس کرده تا این کتاب. گو این‌که در ترجمه مستند، حواشی واقعیت هم سعی کردم زبان قابل فهم و روان‌تری انتخاب کنم. ولی موضوع این کتاب کمی پیچیده‌تر از کتاب‌های کاربردی است و در عین حال مباحث اساسی‌تری در آن مطرح می‌شود. یکی از دلایلی که بعد از کتاب‌های کاربردی به سراغ این کتاب رفتم، این بود که به نظرم رسید نگاه چهارچوب‌داری در مورد مفهوم مستند دارد، به‌خصوص در بحث بازسازی‌ها. در قسمتی از کتاب‌‌ همان نگاهی وجود دارد که اشاره کردم. کم‌کم مرز‌ها درهم می‌رود و نمی‌توانیم سندیت را به موارد به‌خصوصی نسبت بدهیم و بگوییم از یک جایی به بعد دیگر مستند نیست. از این منظر کتاب خوبی است، زیرا بحثی را با مبانی تئوریک مطرح می‌کند که نشان می‌دهد مرز‌ها داخل یکدیگر می‌شوند. بعد از خواندن این کتاب ممکن است نگاه به‌روزتری نسبت به مستند پیداکنیم.
اتفاقاً من فکر می‌کنم این کتاب آموزشی هم هست و صرفاً در حوزه تئوریک و زیبایی‌شناسی باقی نمی‌ماند. وقتی بدانیم گونه‌ای به نام داکیودراما وجود دارد، پس می‌توانیم موضوع مشخصی را با شیوه داکیودراما کار کنیم. متوجه می‌شویم که در فیلم مستند می‌شود بازسازی هم کرد یا... این موارد پیشنهادهایی برای مستندسازان است که متوجه شوند سینمای مستند چه جهان گسترده‌ای دارد؛ از سوی دیگر وقتی همین مستندساز در هیئت انتخاب یا داوری حضور دارد، داکیودراما را با فیلم سینمایی اشتباه نمی گیرد و ...
بله، کاملاً. در دنیا به‌سرعت به سمت مسائل جدید می‌روند و چیزهای عجیب‌وغریبی در سینمای مستند می‌بینیم. برای مثال کارگردان در فیلم سیاه‌مست، پنج آدم الکلی را انتخاب کرده که مشاغل مختلفی از قبیل معلم و مدیرکارخانه و... دارند و هیچ راهی وجود ندارد که بتواند به عمق ماجرا نفوذ کند، درنتیجه مصاحبه می‌کند و تحقیقات اولیه را انجام می‌دهد، سپس این مطالب را از زبان یک عده نابازیگر نشان می‌دهد. با این روش، بسیار عمیق‌تر به کنه مطلب اشاره می‌کند.
محدود شدن این کتاب به چاپ اول، شاید به این دلیل باشد که بسیاری از مستندسازان ما حوصله و احساس نیاز به خواندن کتاب‌های تئوری را ندارند.
اصولاً نسل جدید حوصله خواندن ندارد. به شرطی می‌خواند که اعتمادی به طرف مقابل پیدا کند و این اعتماد باعث می‌شود که احساس کند چیزی درون این کتاب پیدا خواهد کرد. یکی از معایب دیجیتال این است که تمام وقت جوان‌ها را گرفته است، پس زمانی برای مطالعه باقی نمی‌ماند، مگر این‌که احساس نیاز عمیقی داشته باشند. مرکزی مثل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، می‌تواند منشا این حس نیاز باشد و به سمتی برود که تفکر مستندسازی را گستردش دهد. مثلاً این تفکر را به مدارس وارد کند و برای علاقه‌مندان دوره‌های آموزشی رایگان بگذارد. حتماً هم ضرورتی ندارد دوره‌های آموزشی پیچیده‌ای برگزار کند. همین اتفاق، انگیزه نیاز به دانش را در مردم ایجاد می‌کند.

منبع: رای بن مستند | تاريخ: 1395/02/19
 | فهرست مطالب ابتدای صفحه | 
به گروه فيس بوک ما بپيونديد