گزارش دومین روز هفته فیلم مستند


در دومین روز از هفته‌ی فیلم مستند که به همت انجمن مستندسازان سینمای ایران در تالار سیف‌الله داد خانه سینما برگزار می‌شود شش اثر از سینمای مستند امروز ایران به نمایش درآمد.
فیلم‌های خاک و تاک (مظفر حسین‌خانی‌هزاوه)، ارتفاع امید (کیوان مجیدی)، قصه‌ی گیل و گالش (مختار نامدار)، مرغانه (محمدرضا فرزاد)، فصل غمناک زندگی (بابک سراب) و عادت می‌کنیم (محسن استادعلی) آثاری بود که در برنامه‌ی روز گذشته بر پرده افتاد.
گفتنی‌ است در میان فیلم‌هایی که روز گذشته به نمایش گذاشته شد فیلم خاک و تاک جایزه‌ی بهترین فیلم کوتاه مستند، ارتفاع امید جایزه‌ی بهترین تصویربرداری و عادت می‌کنیم جایزه‌ی بهترین کارگردانی مستند نیمه‌بلند را در پانزدهمین جشن سینمای ایران به خود اختصاص داده بود.
در بخش نخست برنامه‌ی روز گذشته، از جمع فیلم‌سازان حاضر در هفته‌ی فیلم، محمدرضا فرزاد و مختار نامدار در نشست حضوری با تماشاگران شرکت کردند و به پرسش‌های آن‌ها پاسخ دادند. محمدرضا فرزاد که با فیلمش (مرغانه) به باورهای ساکنان استان گیلان درباره‌ی تخم‌مرغ و جایگاه این مواد غذایی در زندگی عادی و روزمره‌ی مردم این منطقه پرداخته گفت: "سوژه‌ی این مستند مورد علاقه‌ی من نبود؛ اما وقتی مرتضی ندایی، تهیه‌کننده‌ی مجموعه‌ی خوان نوروزی که این فیلم، تنها یکی از بخش‌های آن به حساب می‌آید از من دعوت کرد تا به جمع کارگردان‌های آن بپیوندم از این فرصت استفاده کردم تا فضای تازه‌ای را در کار‌هایم تجربه کنم."
فرزاد گفت: "هر دو فیلم‌ قبلی من با استفاده از مواد آرشیوی ساخته شده بود و من متهم شده بودم که فقط می‌توانم مستندهای آرشیوی بسازم. بنابراین از این دعوت استقبال کردم تا از خودم رفع اتهام کرده باشم. به همین دلیل، گسترش و پرورش این سوژه‌ که کمی تخت و بدون فراز و نشیب به نظر می‌رسید برای من خیلی سخت و در عین حال چالش‌برانگیز بود." وی افزود: "وقتی فیلمی برای تلویزیون و طیف وسیع و گسترده‌ی مخاطبان آن تولید می‌شود باید این قابلیت را داشته باشد که در عین سادگی با تماشاگران ارتباط برقرار کند و در عین حال کمی متفاوت و پیشرو باشد."
وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: "از آن‌جا که پیش‌بینی می‌کردم سایر فیلم‌سازان حاضر در تولید این مجموعه، برای ساخت فیلم‌های خود به سراغ تاریخ، اسطوره و آیین‌های فرهنگی بروند ترجیح دادم از مسیر دیگری حرکت کنم و به سراغ خرافه‌های مردم گیلان درباره‌ی تخم‌مرغ بروم. تصمیم گرفتم از فرصتی که در اختیار من قرار داده شده استفاده کنم و با استفاده‌ی متعدد از نماهای باز و متوسط تاثیر این نوع سینما را در کارهای خود تجربه کنم."
محمدرضا فرزاد در بخش دیگری از این نشست با اشاره به عدم علاقه‌ی خود به استفاده از مصاحبه در ساخت فیلم گفت: "برای تکمیل اطلاعاتی که مورد نیاز این مستند بود مجبور شدم از عنصر مصاحبه استفاده کنم. واقعیت این است که از گفت‌وگو با شخصیت‌ها به گونه‌ای که مقابل دوربین روی صندلی بنشینند و حرف بزنند بیزارم! اما متاسفانه شرایط تولید در تلویزیون به گونه‌ای است که همواره این شکل قاب‌بندی و این شیوه‌ی انتقال اطلاعات را به فیلم‌ساز تحمیل کرده و می‌کند."
وی افزود: "یکی از دشواری‌های تولید فیلم این بود که قرار بود در روزهای تعطیل عید نوروز از تلویزیون به نمایش گذاشته شود اما ما مجبور بودیم در نخستین ماه زمستان، حال و هوای بهار را القا کنیم! بازسازی لحظه‌ها در نفس خود بد نیست اما از آن‌جا که با سلیقه‌ی من هم‌خوانی نداشت تصمیم گرفتم به جای مقابله، آن را با تجربه‌های خود تلفیق کنم."
مختار نامدار که در فیلم خود به اختلاف قدیمی و ریشه‌دار یک پیرمرد و پیرزن ساکن شمال کشور پرداخته نیز دیگر فیلم‌ساز شرکت‌کننده در این نشست بود که پس از نمایش قصه‌ی گیل و گالش به پرسش‌های حاضران پاسخ داد.
نامدار در ابتدا با اشاره به این فیلم به عنوان نخستین تجربه‌ی کارگردانی خود گفت: "تولید قصه‌ی گیل و گالش سه سال زمان برد. فضای شاعرانه‌ی زندگی دو شخصیت اصلی فیلم که ابتدا در ذهن من بود در طول زمان تغییر کرد و اختلافی که بین این دو شخصیت ایجاد شد من را به فکر انداخت که سوژه‌ را تغییر بدهم و درباره‌ی دعوای زن و شوهر محور داستان، فیلم بسازم."
وی گفت: "حساسیت فراوانی صرف گسترش و پرورش این داستان کردم و خوش‌بختانه حالا که فیلم را با تماشاگران می‌بینم احساس می‌کنم این تلاش به نتیجه رسیده است." نامدار در بخش دیگری از این نشست گفت: "در میانه‌ی تولید فیلم به این نتیجه رسیدم که بهتر است یک خط داستانی وارد ماجرا کنم. بنابراین در گفت‌وگو با شخصیت‌های اصلی فیلم، آن‌ها را به گونه‌ای هدایت کردم تا داستان را پیش ببرند." وی افزود: "تلاشم این بود که حضور دوربین در فیلم احساس نشود. بنابراین به تصویربردارم گفته بودم باید آن‌قدر با شخصیت‌ها احساس صمیمیت پیدا کند که آن‌ها ما را از خود بدانند و فکر نکنند ما در حال ضبط تصویر آن‌ها هستیم."
گفت‌وگو با بابک سراب، کارگردان فصل غمناک زندگی و محسن استادعلی، کارگردان عادت می‌کنیم دومین و آخرین بخش از برنامه‌های هفته‌ی فیلم مستند در روز گذشته بود.
در ابتدای این بخش، بابک سراب که فیلم خود را درباره‌ی مشکلات زندگی یک سالمند و دشواری‌های نگهداری طولانی مدت از او کارگردانی کرده گفت: "سوژه‌ی این مستند، دغدغه‌ی کودکی خودم بود و از آن‌جا که از کودکی با این مشکل دست به گریبان بودم دوست داشتم یک روز درباره‌ی آن فیلم بسازم."
سراب با اشاره به اینکه از طریق یکی از دوستان خود در جریان مشکلات خانواده‌ی محور فیلم قرار گرفته گفت: "همیشه دوست داشتم درباره‌ی بچه‌هایی که از حضور پدربزرگ و مادربزرگ سالمند خود به ستوه آمده‌اند و در عین حال نگران از دست دادن آن‌ها هم هستند فیلم بسازم. بنابراین از این پیشنهاد استقبال کردم و خوش‌حال شدم که به این وسیله یک قدم به آرزوی دیرینه‌ی خود نزدیک شده‌ام."
وی افزود: "نزدیک شدن به این خانواده که کُرد زبان بودند و فرهنگ خاص خودشان را داشتند آسان نبود. از طریق یکی از دوستان به این خانواده و حریم خصوصی آن‌ها نزدیک شدم و حالا که تولید فیلم به پایان رسیده احساس می‌کنم کم‌وبیش در این زمینه موفق بوده‌ام."
سراب گفت: "مهم‌ترین مشکل ساخت چنین فیلمی این بود که به دلیل شرایط زندگی سوژه‌ها و محدودیت فضایی که وجود داشت چندان نمی‌شد از امکانات تصویربرداری حرفه‌ای استفاده کرد و ما مجبور بودیم با یک دوربین کوچک کار خودمان را انجام بدهیم تا مزاحم خلوت این خانواده نباشیم."
وی درباره نحوه‌ی دکوپاژ فیلم خود گفت: "اکثر فیلم‌هایی که تا کنون ساخته‌ام فضای تجربی و داستانی داشته. سعی کردم ویژگی‌ فضاهای تجربی و داستانی را در فیلم تازه‌ام نیز حفظ کنم و به نظرم این ویژگی به نفع ارتباط فیلم با مخاطب خود تمام شده است." وی افزود: "دنبال این بودم که ساختار این فیلم مستند با شکل معمول آن تفاوت داشته باشد. دوست داشتم این فیلم را با امکانات بهتری بسازم ولی شرایط فراهم نبود."
سراب در ادامه گفت: "همین که خانواده‌ی مورد بحث اجازه دادند من و همکارانم وارد حریم خصوصی آن‌ها شویم کافی بود که مشکلات را فراموش کنم و دست به کار ساختن این فیلم شوم." وی با اشاره به تاثیر مستقیم دغدغه‌ی خود بر ساخت این فیلم گفت: "در ساخت این مستند به دنبال اجرای اندیشه‌ای بودم که بتواند تماشاگر را از زندگی عادی و روزمره‌ی خود جدا کند و شکل تازه‌ای از نحوه‌ی زندگی را به آن‌ها نشان بدهد."
سراب گفت: "با ساخت این فیلم می‌خواستم از چنین دغدغه‌ای آزاد شوم و احساس می‌کنم به این هدف دست پیدا کرده‌ام."
محسن استادعلی، کارگردان مستند عادت می‌کنیم، دیگر فیلم‌ساز شرکت کننده در این نشست بود. استادعلی که در فیلم خود به یک مرکز آسیب‌های اجتماعی و زندگی تعدادی از دختران نوجوان که در این مرکز زندگی می‌کنند پرداخته گفت: "احساسم این بود که فیلم با خروج یکی از شخصیت‌ها از مرکز آسیب‌های اجتماعی و بازگشت به حریم خانواده‌ی خود به پایان خواهد رسید اما داستان طبق پیش‌بینی من پیش نرفت و ماجرا شکل دیگری پیدا کرد."
وی با اشاره به مشکلات نامه‌نگاری و دریافت مجوز برای تصویربرداری از مرکز آسیب‌های اجتماعی که در فیلم به آن پرداخته می‌شود گفت: "تنها کاری که توانستیم انجام بدهیم دریافت مجوز برای تصویربرداری از طبقه اول این مرکز بود. و ما تمهیدات ویژه‌ای به کار بستیم تا بتوانیم کارمان را پیش ببریم."
استادعلی گفت: "من پیش از شروع رسمی تصویربرداری، با استفاده از یک هندی‌کم به میان دختران حاضر در این مرکز رفته بودم و شاید این نکته باعث شد آن‌ها آرام‌ آرام به حضور دوربین عادت کنند و راحت حرف‌هایشان را بزنند."

 

منبع: انجمن مستندسازان | تاريخ: 1390/09/04
 | فهرست مطالب ابتدای صفحه | 
به گروه فيس بوک ما بپيونديد