اواسط دهه هشتاد بود. یک دهه از تاسیس «انجمن مستندسازان سینمای ایران» میگذشت و به تشویق قدیمیترها، ما جوانهای تازهنفس با ایدههای جدید به هیئتمدیره انجمن ورود میکردیم. آن زمان تنشهایی بین اعضای انجمن با هم یا با هیئتمدیرهها به چشم میخورد و کار به قهر و ترک انجمن از سوی چند پیشکسوت سینمای مستند هم کشیده شد؛ و ما جوانترها در پی آن بودیم که آشتی بدهیم، بزرگترها را با هم و همه را با انجمن و کار صنفی؛ اما گویا قهر جدیتر از آشتی بود و هنوز هم چندنفری از بزرگان قوم مستند با انجمن بیارتباط ماندهاند. این یکسوی ماجرا بود و همچنان هم هست...
سایت انجمن مستندسازان را تازه بهروز کرده بودیم و نام اعضا را با مختصری شرححال حرفهایشان در سایت گنجانده بودیم. ایمیلی از رخشان بنیاعتماد به دفتر انجمن رسید که میدانم بهعنوان یک سند مهم برای سینمای مستند حفظش کردهام، اما این روزها پیدایش نمیکنم تا عیناً نقل کنم. مضمونش بیخطای حافظه چنین بود: «بهتازگی سایت انجمن مستندسازان را دیدم و با تعجب نام خودم را در بین اعضا نیافتم. نمیدانم چه خطایی از من سرزده که از فهرست انجمن حذفشدهام. حتماً کوتاهی از من بوده است، چون من خودم را مستندساز میدانم و همیشه به عضویت در انجمن مستندسازان افتخار کردهام. لطفاً راهنمایی کنید چگونه میتوانم عضو انجمن مستندسازان باقی بمانم...» و اینسوی دیگر ماجرا و همان اصل ماجرا بود که من را و ما را به مستندسازی پایبندتر میکرد.
اگر در سالهای اخیر سینمای مستند و حرفه مستندسازی صاحب اعتبارشده و تعداد زیادی از جوانان علاقهمند سینما، از ابتدا شاخه مستند را انتخاب میکنند و بعد در این حرفه میمانند و معیشتشان را هم در همین حوزه تعریف و تامین میکنند، همه وامدار کسانی هستیم که با فیلمهایشان و با حضور و نامشان به این حرفه اعتبار بخشیدهاند و بیشک، رخشان بنیاعتماد یکی از آنهاست. گرچه در اصطلاح سینمایی ما رخشان بنیاعتماد دوزیستی است، اما من او را مستندساز میدانم. اگر فیلم داستانی هم میسازد در پی بازنمایی واقعیتی است که در ساختار مستند نگنجیده و در داستان مهارشده است. وگرنه، کار همان کار است، متکی بر نگاهی نگران، جامع و تیزبین به جامعه و پیرامون؛ استوار بر اصل پژوهش؛ همراه با امانتداری در بیان؛ به نیت تاثیرگذاری عمیق و ابدی.
مرسوم است که هنرمندان و فیلمسازان وقتی موفق میشوند و چرخه تولیدشان ثبات مییابد دستنیافتنی میشوند. یا لااقل از دایره فعالیت صنفی کنار میکشند و دیگر حتی همکارانشان دنبالشان میگردند؛ اما در تمام این سالها موردی سراغ ندارم که حرکتی جمعی و صنفی در حوزه سینما و گستردهتر از آن در حیطه مسائل هنری، اجتماعی و مدنی بیحضور رخشان بنیاعتماد شکلگرفته یا برگزارشده باشد.
اینها همه، برای من نشانهای است که پیش و بیش از هنرمند بودن و فیلمساز شدن، گوهری در وجود باید باشد که در همهکس نیست و در رخشان هست، بهوفور...
+ این نوشته ابتدا در ویژهنامه مراسم نکوداشت "رخشان بنی اعتماد" منتشر شده است.
در همین زمینه:
انتشار ویژهنامه مراسم نکوداشت "رخشان بنی اعتماد"