چند سال پیش صحرا کریمی فیلمساز افغان فیلم زن افغان پشت فرمان را ساخت که مستندی درباره زنان در افغانستان بود. در بخشی از این فیلم زنی که در آن روزهای جامعه افغانستان با وجود موانع غیر قابل انکار، راننده یک «ون» بود جملهای گفت که به نظر نویسنده این یادداشت بسیار تلخ و در عین حال مهم بود؛ اینکه آن زن تلاشگر از اینکه دو فرزندش پسر هستند خوش حال است چرا که نمیخواهد آنها موانع و سختیهایی را که او تجربه کرده است، تجربه کنند.
جشنواره سینماحقیقت امسال با داوران تماما مرد در بخش ملی و با حضور نسبتا کمرنگتر زنان نسبت به دورههای پیش برگزار شد. فیلمهایی چون مردی به نام سیمین ساخته بابک طاهری و من زن نیستم ساخته فیلمساز اهوازی حسین عباسی یکی از شمال و دیگری از جنوب ایران به شکلی نمایش تفاوت جایگاه اجتماعی و اقتصادی و حتی فردی مردان در مقایسه با زنان بود.
اینکه به نظر میرسد که شاید تغییرات فرهنگی، اجتماعی و البته اقتصادی علیرغم انتظار، موجب این کمرنگتر شدن حضور زنان شده است، در مجال و دانش این یادداشت نیست اما مستند من زن نیستم نمایش دهنده نمونهای از انتخاب جایگاه مستحکمتر برای زندگی در جوامع مرد سالار است. من زن نیستم اگر چه به عنوان یک مستند، سئوالات بسیاری را بیپاسخ میگذارد، اما از این رو موفق است که نمونهای از زنان را نشان میدهد که حتی زن بودن خود را انکار میکنند. «مزعل ابو عاصی» نامش را از خالدیه به ابو عاصی تغییر داده و حالا که عمری را گذرانده و به هفتاد سالگی رسیده هنوز هم از زن بودن ابراز انزجار و برائت میکند! آن چنان که فیلمساز میگوید یک سال و نیم طول کشیده است تا اعتماد این سوژه برای ساخته شدن این مستند جلب شود اما با وجود این چند سوال مهم فیلمساز مخصوصا وقتی به قسمتهای شخصیتر زندگی این فرد وارد میشود، جواب دقیقی نمیگیرد. نکته مهم این مستند این است که این زن به نظر نمیرسد که از اختلالات فیزیولوژیکی جنسیتی مثل هرمافرودیسم یا همچون آن رنج ببرد. او با اینکه هویت مردانهای برای خود ثبت کرده و همراهی با مردان را برگزیده در ظاهر هم هنوز یک پیرزن است که فقط لباس مردانه پوشیده و فعالیتهای مردانه انجام میدهد. ابو عاصی حتی عطای شناسنامه زنانه را به لقایش بخشیده است که طبیعتا محدودیتهای متعددی برای او به وجود میآورد که هیچ کس نمیتواند به سادگی از آن بگذرد، اما آزادیهایی که مرد بودن به او میدهد بر این محدودیتها میچربد! او تنها زندگی میکند، حصیربافی و شکار و صید کارهایی است که او برای گذران زندگی خود انجام میدهد؛ به خوبی قایقرانی میکند که از جوانی انجام داده که نمایش آن در یک مستند وطنی بسیار جذاب است.
مستند من زن نیستم با وجود کاستیهایش در مصاحبه چه به خاطر خط قرمزها و چه به خاطر هوشمندی ابو عاصی در سد کردن مصاحبه گر با جوابهای تمام کننده بحث، توانسته معرف زنی باشد که زن بودن را نقص میشمارد و از این رو مرد شده است. زنی که تنها مرد خانوادهای بوده که پسری برایش زنده نمانده تا مسئولیتهایی که در آن جامعه فقط مرد میتواند به عهده بگیرد از جمله سرپرستی، قایقرانی در مرداب و شکار را انجام دهد. ژستها و سیگار کشیدنهای پی در پی، نشست و برخاست و روبوسیاش با مردان و پرو لباس مردانه و.... در ابو مزعل تظاهراتی مردانه دارد که وقتی در یک زن دیده بشود برای مخاطبان جذاب و دیدنی است. اما فیلم به خوبی نشان میدهد که شاید اگر ابو عاصی در اجتماع دیگری زندگی میکرد، همان خالدیه میماند چون خالدیه با هویت خالدیه، آزادی و رهایی لازم برای سرپرستی، سفر و زندگی تنها را نداشت. حتی برگزیدن اسم مزعل ابوعاصی نوعی تظاهر به عصبانیت و خشن بودن است که در نظر ابو عاصی احتمالا فقط ویژگی مردان است و نه زنان تا بتواند به مدد آن لطافت زنانهاش را سرکوب کند و بر آن خط بطلان بکشد! ابوعاصی در سکانسی میگوید که هرگز آشپزی نمیکند و یا اینکه فرزند پسر اهمیت دارد و نه دختر و... کاملا مشخص است که ابومزعل آشپزی را کاملا زنانه میداند و کاش فیلمساز در حین این مصاحبه به او گفته بود که بسیاری از آشپزهای برجسته دنیا مرد هستند و واکنش او را ثبت کرده بود!
نکته بسیار جالب برای نویسنده این یادداشت واکنش بعضی از مردان حاضر در جشنواره در برابر این فیلم بود. یکی از ایشان به من گفت که به چنین زنانی! افتخار میکند. در واقع بحران و به نوعی بیماری هویت ابوعاصی که برخاسته از مردسالاری رخنه کرده در عمق جوامع و حتی ناچاری است و در ابو عاصی با بحران هویت و شخصیت نمود پیدا کرده، نمودهای دیگری هم در بقیه افراد اجتماع از جمله مردان و زنان حتی از قشر تحصیلکرده و روشنفکر دارد که در واکنش آنها به مباحث زنان آشکار است.