میان واقعیت و خیال
مروری بر مستند «دل متلاطمم را آرام کن»

[ جی کونر ]

کارگردان ایتالیایی، روبرتو مینروینی در آخرین مستند خود، پرتره‌ای دوست‌داشتنی از دختر ۱۴ ساله‌ای را به تصویر می‌کشد که همراه خانواده‌اش در مزرعه پرورش بز در تگزاس زندگی می‌کند.
این فیلم آرام که به‌شدت تحت تاثیر سینمای نئورئالیسم ایتالیا در دهه ۴۰ و سینما وریته و همچنین عباس کیارستمی است، مسائلی چون ایمان، خانواده و عقاید شخصی را از نگاه دختر نوجوانی بررسی می‌کند که مسیر زندگی‌اش را مورد پرسش قرار می‌دهد.
در این مستند ترکیبی و بدون فیلم‌نامه که گاهی مرز میان مستند و داستانی در آن مشخص نیست، دو شخصیت اصلی از دو خانواده بزرگ روستایی انتخاب شده‌اند و زندگی آن‌ها به تصویر درآمده است. تمرکز اصلی فیلم بر خانواده کارلسون است که در صنعت تولید محصولات لبنی مشغول‌اند و در بازارهای محلی، شیر و ماست و پنیر می‌فروشند.
پدر و مادر خانواده، لئان و تیم، ۱۲ فرزند خود را مطابق روش‌های سخت‌گیرانه انجیل بزرگ کرده‌اند، کودکان را به مدرسه نفرستاده‌اند و خود در خانه به آن‌ها آموزش می‌دهند تا از تاثیرات مخربی که محیط بیرون از خانه و مدرسه می‌تواند روی آن‌ها داشته باشد جلوگیری کنند. آنچه از زندگی خانواده کارلسون به تصویر کشیده شده است، زندگی همراه با ریاضت است که تمامی آموزش‌ها پیرامون مسائل مذهبی است و هیچ اثری از وسایل ارتباطی اولیه چون تلویزیون، تلفن و کامپیوتر در خانه آن‌ها دیده نمی‌شود.
ایمان در فیلم‌هایی که به‌عنوان جوهر روایی به کار گرفته می‌شود، پدیده‌ای است که بازنمایی آن در یک فیلم دشوار است و اغلب به نشان دادن تصاویر کلیشه‌ای از ایمان و فرد مومن به شکلی انتزاعی و اسلوبی قاعده‌مند، تقلیل می‌یابد. (روش زاهدانه برسون در مقابل روش متافیزیکی ترنس مالیک). شخصیت یا شدیداً به ایمان نیازمند است یا به‌نوعی از آن سرریز است و روایت نیز از این امر بهره می‌گیرد؛ اما بسیاری از ما در مقام تماشاگر، هیچ‌گاه به باور دائمی روایت نمی‌رسیم.
سارا که فیلم بر روی شخصیت او تمرکز دارد، از بچه‌های بزرگ خانواده است که در آموزش خواهران و برادران کوچک خود به پدر و مادرش کمک می‌کند؛ اما زمانی که او با کولبی تریکر، گاوباز جوان و تازه‌کار از خانواده‌ای مذهبی دیگر آشنا می‌شود، طبیعت کار خویش را می‌کند و کنجکاوی این دو را نسبت به هم برمی‌انگیزد و فیلم فضای احساسی متضاد و به‌ندرت مشترک این زوج باظرافتی که نماد عشق‌های جوان است را به تصویر می‌کشد: «فقط بزها را می‌دوشم» پاسخ سارا به پرسش مودبانه پسرک هنگام زین کردن گاوها و آموزش به افرادی است که نگاهی کنجکاو به رینگ دارند.
او در پاسخ به او با لبخندی می‌گوید «ساده است»، درحالی‌که تمامی شواهد خلاف این مطلب را نشان می‌دهد. سارا به زندگی خانوادگی خود بازمی‌گردد که چیزی نیست جز مطالعه کتاب مقدس با ۱۲ خواهر و برادر دیگر و کولبی نیز به زندگی خود که دست‌وپنجه نرم کردن با دوستان خال‌کوبی کرده، دچار شدن به حملات آسم و تمرین تیراندازی است، برمی‌گردد. کولبی و هم‌قطارانش برخلاف ظاهرشان، افرادی شیطان‌صفت نیستند. قبل از رقابت‌های گاوبازی معمولاً دعا می‌خوانند. کولبی بشارت‌دهنده نسل جوان‌تری است که به «وجه عاطفی معنویت» نظر دارند. این همان وجه کاملاً انسانی ماجراست که نه زاهدانه و نه ملحدانه است و به نظر می‌رسد مینروینی در پی آن باشد. عصیان، برای آنان که دچار کشمکش باایمان هستند می‌تواند راهی آسان برای نجات باشد.
«دل متلاطمم را آرام کن» به شکلی کنجکاوانه و ساده مفهوم تحمل را بیان می‌کند. نوعی پیش‌زمینه‌سازی مناسب، فاقد ارتباط علت و معلولی به جریان تراژدی و تنها ریتم سبک زندگی غیر مهیج روستایی، در روش فیلم‌برداری مینروینی (و دی پی دیگو رومئو سوآرز لیانوس) وجود دارد. سارای ۱۴ ساله کشمکشی درونی با آنچه برای زندگی‌اش برنامه‌ریزی‌شده است دارد. او تا زمانی که ازدواج نکرده باید در خدمت پدر باشد و بعد از ازدواج، همراهی برای شوهرش، مادر آن‌ها در هنگام دعاهای شبانه از لذت و شادی می‌گوید که فرمان‌برداری نصیبش کرده است.
یک قلب تپنده البته نمی‌تواند بدون رضایت یا توسل به تعالی یا سرکوب آرام گیرد. اغلب نیایش‌های کتاب مقدس که در فیلم توسط والدین سارا و از سر وظیفه‌شناسی آن‌ها ارائه می‌شود، تلاشی است در جهت دفع کنجکاوی سارا نسبت به افرادی که خداوند در مسیر او و برای «برکت دادن، ترغیب و اصلاح» او قرار داده است (در برخی جوامع سکولار، به این امر «تمایلات جنسی» اطلاق می‌شود). مادر سارا که زنی با آگاهی کامل نسبت به آنچه به آن اعتقاد دارد و درعین‌حال نگرشی دلسوزانه ترسیم شده است، این‌گونه نصیحت می‌کند که تسلیم شدن در برابر تمایلات نفسانی مشابه زیاده‌روی‌های زودگذر در خوردن شیرینی است: آیه‌ای دیگر که دفاع از آن چندان ساده به نظر نمی‌آید بیان این آیه است که «مرد برای زن آفریده نشده است، بلکه این زن است که برای مرد خلق شده است.» (کورینتیانس 11:9)، دستوری که ظاهراً سارا را از آینده خود ناامید می‌کند.
هدف مینروینی با چنین تحریکات ایدئولوژی ممکن بود بیشتر نمایان گردد، پرسشی که در اینجا مطرح می‌شود این است که آیا او در حال محکوم کردن این ایدئولوژی است یا به آن باور دارد و آیا به آنچه از آن فیلم می‌گیرد معتقد است یا نه؟ ولی کارگردان نسبت به باز گذاشتن صحنه‌های تک برداشتی با اندک قضاوت مداخله‌جویانه، به درام درونی وفادار باقی‌مانده است. نگاهی که در فضای گسترده پیش روی ما وجود دارد و حاکی از آن است که بخش اعظم سینمای هژمونی بدون استدلال پذیرفته می‌شود. زنده کردن عناصر غیرتماشایی فیلم که مینروینی نیز با نظر به نتایج موثر تسلیم آن‌ها شده را به برسون، روسلینی و خصوصاً سزار زاواتینی (معمار نئورئالیسم که به «کنکاش واقعیت، بخشیدن توان، ارتباط و واکنش نشان دادن به آن» فرامی‌خواند) نسبت می‌دهند.
مینروینی اعتقاد راسخ به قدرت خویشتن‌داری را به نمایش می‌گذارد، حتی اگر چنین قدرت منع‌کننده‌ای، مانند خودداری سارا، بتواند نوعی دگرگونی سخت را در افراط شکل دهد. اعمال ایمانی معمولاً امیدبخش هستند چراکه یا ما را از خویشتن رهایی می‌بخشند یا آن‌که ما را درون خود محبوس می‌کنند. مادر سارا، با برخوردی نرم و آموزشی سعی می‌کند تردیدهای دخترش نسبت به این‌که می‌خواهد یک مسیحی خوب باشد یا نه را از بین ببرد. حالات محکومیت و تردید را می‌توان در سعادت و اندوه اندازه‌گیری کرد، ولی نمایش خیزش ایمان با دوربین کار دشواری است. سبک معنوی در سینما می‌تواند به سمت بیان این جوهر نادیدنی و ناگفتنی حرکت کند اما هرگونه ادعایی از جانب فیلم یا ایمان برای تعالی در ماهیت خود ظاهری و سطحی است. مینروینی به‌سان یک سالک خوب، فروتنی را در اثر خود می‌جوید. «دل متلاطمم را آرام کن» بیش از همه تاثیرات پذیرفته‌شده‌اش، سبک فیلم‌سازی تضرع‌گونه را به نمایش می‌گذارد.

 

منبع: رای بن مستند | تاريخ: 1397/02/01
 | فهرست مطالب ابتدای صفحه | 
به گروه فيس بوک ما بپيونديد